یکی یکدونه مامان وبابا

واکسن 6 ماهگی....نبود دیگه

1390/2/28 12:32
نویسنده : سپهر
365 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره موقع این واکسنه رسیدگریه واین سری هم به حول وقوه خاله ها ومامانی به خیروخوشی تمام شد...خنده

این سری کلیه مقدمات فراهم شده بودقلبخمیازه (آب قند ..استامینوفن طعم دار ...آب سیب رنده شده.........)تا شما کمتر ترترترترتر درد بکشی بابا..خجالت

این سری جای سوزنا خیلی درد می کرد ...(|اتو . پارچه داغ ..... به راه بودا   ..) اما چارهای نیست ..باید بگذره....

البته بابا شما هم خدایی خیلی همکاری کردی وکلی بغل من و خاله ها ومامان بودی زبان....دمت گرم

تا 1 سالگی هم خدا کریمه هورا

همیشه خندون باشی....خوشمزهنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)